Our lives begin to end the day we become silent about things that matter.
زندگی ما روزی تمام میشه که در مورد چیزهای مهم سکوت میکنیم.
من از خیلی چیزها میترسیدم
از مادیان سپید پدربزرگ
از مدیر مدرسه
از قیافه عبوس شنبه
چقدر از شنبهها بیزار بودم
خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز میشد
عصر پنجشنبه تکهای از بهشت بود
شب که میشد در دورترین خوابهایم
طعم صبح جمعه را میچشیدم
#سهراب_سپهری
تکواندو (خط زبان کرهای: خط هانگول: 태권도 خط هانجا :跆拳道) یک هنر رزمی کرهای و یکی از رشتههای ورزشی المپیک است. تکواندو ورزش ملی کره جنوبی و دارای بیشترین تعداد ورزشکار در میان ورزشهای رزمی در سراسر دنیا است و به سلطان ضربات پا مشهور است به صورتی که تعدد و تنوع ضربات پا در تکواندو بسیار زیاد می باشد و در مقایسه با ورزش های رزمی دیگر از این لحاظ دارای برتری خاصی می باشد.
تکواندو یک رشته رزمی مدرن محسوب میشود که پس از جنگ جهانی دوم با کوشش استادان هنرهای رزمی کره جنوبی و با تلفیق رشته اوکیناوایی کاراته به ویژه سبک شوتوکان و هنرهای رزمی سنتی کرهای همچون تکیون و سوباک پایهگذاری شد. استیل خاص این رشته دفاعی که متکی بر ضربات پا با حداکثر و در اکثر اوقات با حداکثر قدرت و سرعت است و بر حفظ فاصله فیزیکی با دشمن و طراحی فنون برای دور کردن مهاجم تأکید دارد، آن را از تمام سبکهای رزمی موجود در دنیا متمایز میکند. البته در این هنر رزمی از اعضای دیگر بدن مانند دست برای ضربه مشت و دفاع و هل دادن حریف و … نیز استفاده میشود. ردهبندی کمربندهای تکواندو (سفید). (زرد). (سبز). (آبی). (قرمز). (مشکی دان۱ الی مشکی دان۱۰).
معنی کلمه تکواندو: ت به معنی تخریب کردن و شکست با پا
کوان به معنی شکست و تخریب کردن با دست
دو به معنی راه روش
خلاصه:
کلمه تکواندو به معنی راه و روش شکستن اجسام با دست و پا است. ورزش رزمی تکواندو دارای دو سبک «ITF» و «WTF» میباشد که در قوانین و تجهیزات مبارزه ، فرم ها ، نوع پوشش، جزئیاتی در نوع دفاع ها و نام برخی حرکات(مانند حرکات دست) با یکدیگر تفاوتهایی دارند و هر کدام دارای چهار بخش میباشند: کیورگی: مبارزه ، پومسه یا فرم: حرکات نمایشی، هانمادانگ: حرکات رکوردی و نمایشی و شکستن اجسام و دفاع شخصی در تکواندو: البته برخیها آن را به رسمیت نمیشناسند.
ورزش به من آموخت...
فرصتهای زندگیم محدود هستند...
مثل تعداد هر حرکت.
به من آموخت...
هر چیزی بیش از حد به من آسیب میرساند ....
مثل تعداد تکرارهای هر حرکت.
آموخت که ...
هیچوقت نمیتوان گفت به آخرین
نقطه موفقیت رسیده ام ...
مثل وزنه هایی که میزنم هر بار میتوانم
سنگین تر بزنم ،،،...
به من آموخت....
توی زندگیم هر کاری را از مسیر خودش حل کنم و به فکر میانبر زدن نباشم .....
مثل دامنه حرکت هر عضله...
آموخت ..
وقفه زیاد ما بین فعالیتها مانع نتیجه بهتر هست...
مثل استراحت های بین هر ورزش...
به من آموخت ...
تمرکز هدف پشتکار علم و صبر
بایدهای یک زندگی خوب است...
یاد گرفتم...
هیچ وقت نباید جا بزنم چون به نقطه اول بر میگردم.... یاد گرفتم ...
آهسته اما همیشه گام بر دارم ...
و این است فلسفه ورزش .
این یادداشت را ۱۵ سال پیش در روزنامه شرق نوشتم. بعید میدانم اوضاع تفاوت چندانی کرده باشد:
بسیارند کودکان دوستداشتنی و لطیفی که حالشان از هر چه به مدرسه و درس و کتاب مربوط است به هم میخورد. با ضرب و زور کیف و کلاه نو هم نمیتوان سرشان شیره مالید و مجبورشان کرد روپوشها و مانتوهای بدرنگشان را تن کنند و صبح علیالطلوع در مینیبوسهای زهوار در رفته بچپند و صلات ظهر هم با ظاهری بدبخت و باطنی بیچاره به خانه برگردند.
نظام آموزشی در کشور ما به جهنمی بیآغاز و انجام تبدیل شده است. در هفت سالگی مجبورید ساعت شش و نیم صبح از خواب بیدار شوید، ساعت هفت و نیم در مدرسه باشید، نیم ساعت سر صف پرگوییها و نصیحتهای مدیر و ناظم و مربی پرورشی را گوش کنید، همراه دو نفر دیگر پشت یک نیمکت چوبی بنشینید و در همان حال که غرولندهای معلم مربوطه درباره بیتربیتی و بیشخصیتی و پرروییتان را میشنوید، جوهر را روی شلوار بغل دستیتان خالی کنید (که اگر این کار را هم نکنید دق میکنید).
حجم اطلاعاتی که در دوازده سال تحصیل در مدرسه نصیبتان می شود در حد انفجار است.
معادلات پیچیده اکسیداسیون و احیا، حل چپ اندر قیچی انتگرالها و مشتقهای جد به کمر زده، محاسبه سرعت مگسی که در یک اتوبوسِ در حال حرکت به سمت شمال، به سمت جنوب پرواز میکند
حجم آبهای شیرین پایتخت لیختن اشتاین
اسم کوچک خواهرزاده آن نامردی که دو هزار سال پیش به پادشاه مربوطه خیانت کرد و مملکت را به باد داد (و انگار نه انگار که بعدیها هم دم به ساعت مملکت را به باد دادند و از نهنگ ایرانی گربهای نحیف ساختند و اگر قرار باشد اسم کوچک خواهرزادههای آنها را هم حفظ کنیم یا باید رئیس سازمان ثبت احوال باشیم و یا یک پنتیوم ۸۸۶).
جالب اینکه طراحان نظام آموزش عالی هم چنان برنامه دقیق و بینظیری در تدوین مفاد و محتوای دروس دانشگاهی ریختهاند که مبادا اطلاعات دوازده ساله به کارتان بیاید و اگر هم قرار است بیاید دوباره باید همه آنها را از اول بازخوانی کنید که آنها را برای بچهها نوشته بودهاند و حالا شما جوانان رشید مام میهنید که میلیاردها دلار از دل چاههایش برایتان بالا میآورد که هی بخوانید و پر کنید آن مغزهای پرناشدنی را.
نمیدانند چطور باید سلام کنند
چگونه باید پشت میز بنشینند
حقشان را چگونه بگیرند
چه لباسی بپوشند
چطور راه بروند و هزار هزار چیز پیش پا افتاده دیگر.
گناهی هم ندارند. مگر در آن سالهای پشت کنکور اصلاً قیافه آدمیزاد دیدهاند که بدانند چطور باید قاشق و چنگال دست بگیرند. کنکور، کنکور، کنکور.
فکر و ذکر همه دانش آموزان ایرانی کنکور است و دیگر هیچ. در چرخ گوشت مدرسه استعداد، خلاقیت، تفریح، ارتباط، شیطنت و آسایش استخوانهایی هضم ناشدنیاند.
هنوز هم برای پدر و مادرهای ما نمره ریاضی بالاترین شاخصه سنجش رشد انسانی فرزندان است.
فرزندی که به خاطر همدردی با دوستش از سر کلاس فرار کرده و بر سر قبر مادر آن دوست حاضر شده، جنایتکاری بیش نیست.
کودکی که یک روز صبح خسته بوده و کمی خوابیده و نیم ساعت دیر به مدرسه رسیده باید هزار جور گواهی امراض روانی و جسمانی و جواز فوت و دفن دست و پا کند که متهم به آنارشیسم دانش آموزی نشود.
داشته باشید که این وسط پدر و مادرهایی هم پیدا می شوند که با کاتالیزور کلاس های فوق برنامه و تابستانی و شبانه و سحرگاهانه کودکانشان را مجبور می کنند درس های سال قبل را از پیش بخوانند و یک سال دو کلاس کنند تا مایه فخر و مباهات فامیل شوند و البته مثل دلقکها مسخره خاص و عام.
در پایان، مثل دستپروردگان کلاسهای انشای همان نظام آموزشی، بر خود فرض میدانم نسخه جدیدی برای بهبود نظام آموزشی پیش دبستانی، دبستانی، راهنمایی و متوسطه این میهن شریف آریایی ارائه کنم:
تعطیلش کنید
#حمیدرضا_ابک
1_قانون ۸۰/۲۰:
۸۰ درصد ارزشی که بدست میاری، نتیجه ی ۲۰ درصد از تلاشیه که انجام دادی.
این یعنی اینکه اکثر کارها و مشغولیت های ما مفید نیستند. پس میتونیم خیلی از کارها رو از لیست انجام کارمون خط بزنیم. در عوض وقت و انرژی بیشتری روی کارهای دیگه، که به نظر میرسه بازده بیشتری دارن بذاریم.
2_قانون پارکینسون:
این قانون میگه کاری که قراره انجام بدی متناسب با وقتی که براش در نظر میگیری خودش رو کش میده. یعنی اگه به خودت بگی ظرف یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه نتونی حتی توی یک هفته هم براش راه حلی پیدا کنی.
پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت، و به جای یک هفته یک روز به خودت فرصت بده.
3_تراکتوری کار کردن
کارهای خسته کننده و تکراری رو تراکتوری انجام بده.یعنی چی؟ یعنی همه رو پشت سر هم انجام بده
مثلا یه نمونه از تراکتوری کار کردن اینجوریه:
میزتون رو تمیز کنید/ قبض آب و برق پرداخت بشه/ سه تا تماس تلفنی که باید انجام میدادی رو انجام بده/ یه لیست خرید تره بار بنویس.
4_اول چیزی بده تا چیزی بگیری
فکر کنید چقدر خوب میشه که هیچ کاری انجام ندین و چیزی بگیرین. اما این اتفاق خیلی کم پیش میاد.پس یه قدم بردار که یه قدم برات برداشته شه
5_فعالیت کن، واکنش نشون نده
به سادگی میتونید اولین نفری باشید که حرکتی میزنه و یه سری آدم واکنشی به دنبالش راه میفتن. این کار نه تنها شما رو از حس انتظار دور میکنه، بلکه باعث میشه احساس کنید به زندگیتون مسلطید
6_اشتباهات و شکست ها بد نیستند
فراموش نکنید که موفقیت توی زندگی از تسلیم نشدن های بعد از شکست میاد
7_به خودت سخت نگیر:
چرا آدمها بعد از یکی دوبار اشتباه کردن و شکست خوردن از کاری دست می کشند؟ خب، یه دلیل خیلی بزرگ اینه که دارن از درون خودشون رو میزنن! این عادت به درد نخوریه! پس این عادت رو از خودتون بگیرید و انقدر خودتون رو ملامت نکنید.نشد که نشد چی کار کنیم که نشد
8_ یک دفعه صمیمی بشو!
بهترین راه برای انجام این کار اینه که تو برخورد اولتون با کسی، تصور کنید که اون صمیمی ترین دوستتونه. اینجوری اضطراب رو از ذهنتون دور می کنید و راحت تر با طرفتون ارتباط برقرار می کنید.
9_ روی چیزی که میخوای تمرکز کن، نه چیزی که نمیخوای!
شما در مغزتون سیستمی به نام سیستم فعالیت مشبک دارید که بهتون اجازه میده چیزهایی که ذهنتون روشون تمرکز کرده رو ببینید. این یعنی شما هرچقدر تمرکزتون رو روی اهدافتون بیشتر کنید، بیشتر با اونها مواجه میشید.
یکی از کارهایی که برای تمرکز روی چیزهایی که میخواین میتونید انجام بدید اینه که اهداف تعیین کنید و به این فکر کنید که چه چیزی در این شرایط مهم تره. مثلا روی کاغذی که به دیوار چسبوندید بنویسید : "راه خودتو بره به حرف بقیه اهمیت نده!"
تا هر روز به چشمت بخوره و یادت بندازه.
10_رفتار تو واقعیت رو عوض می کنه:
همه ی ما شنیدیم که باید رفتار مثبت داشته باشیم و ممکنه خیلیها بهمون بگن: "یه فکری به حال رفتارت بکن!"
اگه سعی کنید رفتارتون رو به طور جدی عوض کنید - و با این کار واقعیت اطرافتون رو تغییر بدید - به نتایج متحیر کننده ای می رسید.
11شکر کردن یه راه آسون برای خوشحال کردن خودتونه
یکی دو دقیقه وقت گذاشتن برای شکر کردن، خیلی راحت میتونه یه حال بد رو به یه حال خوب تبدیل کنه.
12_خودت رو با کسی مقایسه نکن
13_80-90% اون چیزهایی که ازشون وحشت داریم، اتفاق نمیفتن!
این یکی خیلی مهمه! اینها فقط هیولاهایی هستن که ما تو ذهن خودمون ساختیم
14_ خواهشا انقد مسائل رو غول نکن
خودت، افکار، و احساساتت رو اونقدر جدی نگیر که اسباب شکنجه ی خودت بشه. راحت باش و به چیزهای خوب زندگیت فکر کن.
15_همه چیز رو بنویس:
اگه مغزتون یه سطل پر سوراخه و هر چیزی که توش میریزین یهو ناپدید میشه، پس خطر اینکه ایده های ناب و خوبی که به ذهنتون میرسه خیلی راحت از ذهنتون پاک بشن، وجود داره. خودتون رو عادت بدید به اینکه افکار و اهدافتون رو بنویسید - همه چی رو! اینطوری راحت تر میتونید روی چیزهایی که میخواید متمرکز بشید.
16_توی هر تجربه ی بدی یه فرصت وجود داره
هر بار که یه "تجربه ی منفی" برات پیش اومد، از خودت بپرس: چه چیزی راجع به این شرایط میتونه خوب باشه؟ اون چیزی که من الان باید یاد بگیرم چیه؟یه تجربه ی منفی میتونه باعث بشه چندین تجربه ی مثبت برات اتفاق بیفتن.
موضوعات جالب و زیبایی که در کشورهای مختلف تدریس میشود
_شادی (آلمان)
چطور خوشحال باشیم؟ بسیاری از ما دوست داریم این راز را بدانیم. در آلمان، بچهها در مدرسه یاد میگیرند که در هماهنگی با خودشان و دنیا زندگی کنند. هیچ امتحان یا آزمونی وجود ندارد، اما در طول سال، هر دانش آموز سعی میکند پروژه مهربانی خود را عملی کند.
به عنوان مثال، آنها ویدئویی آماده میکنند که میتواند دیگران را کمی خوشحال کند. آنها میتواند داوطلب شوند یا یک رویداد خیریه ترتیب دهند.
_اکتشاف (آمریکا)
این یک کلاس عملی است که دانش آموزان در آن به بخشهای مختلف شهرشان میروند؛ مثلا، به یک مزرعه محلی، بازار، رستوران یا تصفیه خانه فاضلاب.
این درس یک بار در هفته است و ۵ ساعت طول میکشد. بعد از هر سفر، معلم درمورد بخشهای نظری درس صحبت میکند. اگر کلاس درباره غذا باشد، بچهها میفهمند که غذاها از کجا میآیند و قیمت واقعی آنها چقدر است، سبزیجات چطور پرورش داده میشوند و...
دانش آموزان پس از یادگیری اطلاعات جدید «یک رستوران باز میکنند»: آنها موادغذایی میخرند و غذا درست میکنند، میزها را آماده میکنند و بعد از خودشان تمیز میکنند. همچنین این برنامه اغلب شامل توسعه برند ورستوران، محاسبه ارزش غذایی خوراکی ها، جمع آوری محصولات و یادگیری نحوه استخدام افراد هم میشود.
_ارتباطات (اسپانیا)
کلاس ارتباطات در اسپانیا اجباری است. همه دانش آموزان اسپانیایی ۳ تا ۱۱ سال در این کلاس شرکت میکنند. درسها بسیار راحت هستند: دانش آموزان فیلم میبینند و درباره موقعیتهای مختلف با هم حرف میزنند. موضوعاتی مثل ارتباط با دیگران و حل مسائل مختلف مورد بحث قرار میگیرند. بچهها یاد میگیرند احساسات خود را کنترل کنند و به دیگران گوش دهند.
_خانه داری و مشتری مداری(سوئد)
هیچ چیز غیرعادی در کلاس خانه داری وجود ندارد. به جز یک چیز: این کلاس فقط مختص دختران نیست، پسران هم در آن شرکت میکنند. همه در کنار هم مینشینند، خیاطی میکنند، از چکش استفاده میکنند و لانه پرنده میسازند؛ و البته، یاد میگیرند چطور آشپزی کنند.
اما آنها یک کلاس تئوری هم دارند: قوانین تغذیه سالم، محاسبه موادمغذی مهم و حتی بودجه بندی مالی. با سوئدیهای کوچک مثل یک بزرگسال رفتار میشود: آنها یاد میگیرند خودکفا باشند.
_کلاس جنگل (بریتانیا)
بریتانیاییها از کودکی به جنگل حس خانه دارند. آنها از سنین بسیار کم میآموزند چطور در جنگل جهتیابی کنند، شاخهها را ببُرند، آتش روشن کنند، کلبه بسازند و گیاهان و قارچهای خوراکی را از غیرخوراکی تشخیص دهند. در برخی مدارس، هر روز کلاس مدرسه جنگلی دارند.
_کلاس بحث و مناظره (هلند)
در هلند، این درس در کلاس زبان تدریس میشود. بچهها به دو گروه تقسیم میشوند و برای دیدگاه خود مبارزه میکنند. بچهها اجازه ندارند دیدگاهی که دوست دارند را انتخاب کنند، همه چیز بر اساس شانس است.از همه مهم تر، وقتی بحث داغ میشود، معلم بر هر گونه پرخاشگری بچهها نظارت دارد.در نتیجه، تحمل کودکان نسبت به دیگران بالا میرود. در این کلاس، بچهها روشهای سخنرانی، محتوا، زبان بدن، تقلیدها و احساسات درونی حین بحث را یاد میگیرند.
_هوش مصنوعی (چین)
کلاس هوش مصنوعی در مقاطع دبستان و راهنمایی چین تدریس میشود. البته درس جدیدی است و از سال ۲۰۱۹ در برنامه مدارس ظاهر شده. از طریق یک مجموعه ۱۰ کتابی، بچهها نه تنها درباره تاریخچه هوش مصنوعی، بلکه درباره روشهای استفاده از آن یاد میگیرند. مثلا، تشخیص چهره، رانندگی خودکار و امنیت اجتماعی. علاوه بر کلاسهای نظری خسته کننده، بچهها ربات میسازند تا آموختههای خود را تمرین کنند.
_یوگا (بریتانیا، آمریکا، استرالیا)
این درس دو بار در هفته و حداقل ۴۰ دقیقه است. معلمان برای اینکه حق تدریس آن را داشته باشند، باید یک دوره ۶ هفتهای را بگذرانند.
_تحسین طبیعت (ژاپن)
ژاپنیها فکر میکنند که مطالعه طبیعت کافی نیست، ما باید آن را تحسین کنیم.
این کلاسها خسته کننده نیستند بلکه یک گردش جالب هستند. مکانهای زیبا، گیاهان، پرندگان و حیوانات؛ بچهها میتوانند اینها را در واقعیت ببینند.
_علم زندگی (ترکیه)
در سه سال اول مدارس ترکیه، ۴ درس اصلی وجود دارد. زبان ترکی، ریاضیات، زبان خارجی و علم زندگی. در این درس بچهها درباره دنیای اطرافشان یاد میگیرند. چطور از سلامت خود و طبیعت مراقبت کنند، چرا باید به همه بدون استثنا احترام بگذارند، چه اتفاقاتی در کشور و جهان میافتد